ایلینایلین، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 14 روز سن داره

دختر قشنگ من

ماه رمضون سال 92

سلام جوجوهای من یک ماه رمضون دیگه و یک مهمونی بزرگ خدا که توفیق مهمون شدن رو امسالم خدا بهمون داده . البته به خاطر شیر دادن به اقا امیر محمد مامانی امسال نمیتونه روزه بگیره امیدوارم بتونم این روزا رو بعد ها که بزرگتر شدید جبران کنم . التماس دعا از تمام عزیزان روزه دار  
25 تير 1392

گل پسرم

امیر محمدم گل پسرم اومدم ازت تشکر کنم که شانس دوباره مامان شدن رو به من دادی و من دارم از تمام لحظه هاش نهایت استفاده رو میکنم و بهترین روزهای عمرم رو دارم سپری میکنم تو دوران شیر دهی ایلین جون بعد 4 ماهگیش رفتم سر کار و الان میبینم که چه روزایی رو به خاطر هیچ از دست دادم البته زیاد طول نکشید و بعد 6 ماه منصرف شدم ولی خوووووووب . عزیزم الان میبینم که سر ایلین هم به خودم هم به ایلین ظلم کردم و کاش یک طوری بشه که مرخصی زایمان 2 سال بشه و هیچ مامانی این روزای قشنگ رو از دست نده . شیطونک مامان بازم ازت ممنون   الان از صبح تا شب باهمیم و از سر کله همدیگه بالا میریم و ایلین جون از سر و کله هر دومون   شبا خوب میخوابی و این باع...
25 تير 1392

ایلین و بچه داری

سلام پرنسس خوشگل و زبون باز من . عزیزم امروزا حسابی بلبل زبون شدی برای هر چیزی یک جوابی داری و من و بابایی از حرفات شاخ درمیاریم دیروز رفته بودی پارک و خوردی به تاپ و روی ابروهات زخم شد امروز بابایی میگه خوبه کبود نشده میگی انشالله خوب میشه  از وضعیت بچه داری و حال و روز امیر محمد که نگم بهتره هر کاری میکنم توام اصرار داری همون کار رو انجام بدی من هیچی نگم عکس پایین رو نگاه کن البته اونم همچین ناراضی نیست خیلی دوست داره ...
16 تير 1392

ایدا جون خوش اومدی

سلام سلام صد تا سلام بلاخره نی نی خوشگل ایلر خاله هم بعد کلی انتظار اومد انشالله قدمش برای مامان بابای گلش مبارک و پر از خیر و برکت باشه ایدا خانوم خوش اومدی و قدر مامان گلت رو بدون و هیچ وقت یادت نره که مامانی برای داشتن شما خیلی اذیت شد انشالله یک خانووووم خوشگل و مهربون میشی
8 تير 1392

عکسای خوشگل خانوم

ایلین عزیزم امروزا حسابی ددری شدی صبح که بیدار میشی میگی امروز کجا میریم و اگه بگم هیچ جا قهر میکنی و هیچی نمیخوری همش بیرونیم و بابایی حسابی از دستت خسته شده چون یکم تنبل تشریف دارن و منم به خاطر امیر محمد نمیتونم ببرمت مجبریم همه باهم بریم یا با بابایی . حسابی هم حساس شدی همش چسبیدی به من و بدون من جایی نمیری چند تا عکس ازتون گرفتم که همش داری ادا در میاری دلقک خانوم خوردنی و اقا پسر فسقلی خیلی دوستون دارم     ...
8 تير 1392

یک اتفاق یکم دردناک برای امیر محمد

سلام گل پسرم عزیزم هفته پیش بردیمت برای ختنه   تو مطب کلی باهم گریه کردیم ولی اومدیم خونه اروم شده بودییم گفتم پسر من مرده گریه نمیکنه ولی نگو تاثیر بیحسی بوده نیم ساعت بعدش شروع کردی به جیغ زدن الهی مامان قربونت بره انشالله دیگه حتی از نوک انگشتت هم خون نیاد  تا شب گریه کردی ولی بعدش اروم شدی . ختنه ات توسط دکتر کر انجام شد .  ...
8 تير 1392
1